۱۳۹۲ خرداد ۲۷, دوشنبه

جلیل شهناز درگذشت


  جلیل شهناز پس از یک دوره بیماری صبح روز دوشنبه ٢٧ خرداد ١٣٩٢ در بیمارستان دی درگذشت
 محمدرضا شجریان پس از درگذشت استاد فرمودنداستاد جلیل شهناز در من شورو عشق افرید و من با صدای تار شهناز بدین جارسیدم و کلمه شهناز فقط لایق شهناز واستاد جلیل شهناز را بسان حافظ که تکرار ناشدنیست خواند

یاد و خاطره استاد جلیل شهناز،
 استاد بی بدیل موسیقی ایران گرامی باد

۱۳۹۲ اردیبهشت ۳, سه‌شنبه

یادی از دکتر داریوش صفوت



 داريوش صفوت ده دقيقة بامداد روز سه‌شنبه ۲۷ فروردين ۹۲ در تهران و در منزل شخصي دنيا را ترك كرد.



اینهایند مردان بی ادعا
درگذشت انسانی در 85 سالگی چیزی نیست که خارج از تصور طبیعی ما باشد. پس می‏پذیریم مردی 85 سال پیش از این، پا به جهان نهاده، نقش خود را بازی کرده و اینک رخت بر بسته و به جهان دیگری رفته است. همه این نمایش‏های زمانه –سوم و هفته و چهلم و سالگرد- که ما به راه انداخته‏ایم نیز، هیچ تأثیری بر کیفیت نقش او ندارد. در واقع سخن‏هایی که در پی او می‏گوییم و می‏شنویم، نه برای بالا بردن مرتبه وی، بلکه برای آموختن بیشتر خودمان است و درس گرفتن از شیوه زیستن او.
زنده‏یاد دکتر داریوش صفوت، برای بسیاری از نسل امروز موسیقی، نامی آشنا به معنی سوپر استار نیست ولی او کاری کرد که چندین سوپر استار از دلش بیرون آمد و جالب این که هیچگاه بر این کار بزرگ خویش، غوغایی نکرد. امروزه فراوانند حضراتی که با کارهای کوچک، غوغای بزرگی به راه می‏اندازند، آن قدر که در خلوت خویش می‏پرسیم «کجایند مردان بی ادعا» و امروز که صفوت از میان ما رفته است، پاسخش را نیک دریافت می‏کنیم که «اینهایند مردان بی ادعا».
  
از منظری داریوش صفوت، میوه باغ ابوالحسن صباست اما این برای بازشناخت وی کافی نیست. وقتی دست سرنوشت او را برای دانش‏اندوزی به پاریس برد، اندیشه کرد که به جز نواختن سنتور و سه‏تار، چه کاری می‏توان برای رشد موسیقی ایران کرد. در بازگشت به میهن، گامی برداشت که ابتدا چندان نیازی به آن احساس نمی‏شد. جامعه برخوردار از ثروت‏های کلان، به موسیقی روز عادت کرده بود ولی گویا او ناخودآگاه، نیاز موسیقی یکی دو دهه آینده را نشانه گرفته بود. آن زمان برای ایجاد یک دگرگونی ژرف، کارهای انفرادی راه به جایی نداشت. پس با کمک دولتی‏ها و به طور مشخص رادیو تلویزیون ملی ایران، «مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایران» راه‏اندازی شد.
صفوت نیک دریافته بود، ساز ایرانی تنها همان نیست که از رادیو ایران پخش می‏شود و چه بسا، استادانی که ریشه در خاک دارند و سهمی از باغ هرگز. هنر صفوت یافتن ایشان و گردآوردن جوانان تشنه و جویایی بود که تاریخ نشان داد، همه چیز دست به دست هم داده بود تا رخداد نیکویی در هنر موسیقی این سرزمین رخ بدهد. بسیاری از اهالی موسیقی که امروزه خویش را مدیون دکتر نورعلی برومند می‏دانند، خیلی کم پیش می‏آیند اعتراف کنند که خود برومند هم از یافته‏های صفوت بود و هم او بود که پای امثال برومند را به مرکز کشاند. تنها شانس داریوش صفوت آن بود که سامانه دولتی در آن زمان به وی اعتماد کرد و در خصوص شیوه کار، آقا بالاسر و فضول بی‏سوادی نداشت. پس همان کرد که پیشتر اندیشیده بود.
به گمان من، صفوت در طول زندگی هنری خویش، داغدار از دست دادن فرزندش بود. نهال «مرکز حفظ و اشاعه» که در سال‏های پایانی دهه 40 خورشیدی (به گمانم 1347 برابر با 1968 میلادی) کاشت، کمتر از ده سال بعد، درختی پرمیوه شد و چند سالی همگان از سایه‏سارش بهره‏مند بودند. پس از انقلاب نامش را به «مرکز حفظ و پژوهش موسیقی ایرانی» تغییر دادند که این تغییر نام بیشتر بازی با واژگان بود. تقریباً بیست و چند سالی به صورت کج‏دار و مریض (مریز) فعالیت کرد و سرانجام در سال 1388 خورشیدی (2009 میلادی) رسماً بسته شد و بدین گونه داریوش صفوت شاهد مرگ درختی شد که نهالش را خود کاشته بود.

وی در دو دهه پایانی عمر خویش، بازنشسته بود و به مفهوم آن کاملاً آگاه چنان که حدود ده سال پیش از مرگش، چند تن از موسیقیدانان جوان وقتی به دیدارش رفته بودند و از وی خواسته بودند تلاش‏های هنری خویش را دگر باره آغاز کند، پاسخی بدین مضمون می‏دهد: «بازنشسته یعنی چی؟ یعنی این که میدون را خالی کنی تا دیگران کار کنند. اگر دوباره کار کنم که دیگر بازنشسته نیستم.» این رویکرد وی را من بدین گونه تعبیر می‏کنم که صفوت نقش خودش را به خوبی بازی کرده بود و دیگر نیازی نمی‏دید تا دقیقه آخر در میدان بماند. آنان که هیچ‏گاه از میدان کناره‏گیری نمی‏کنند، شاید خودشان هم احساس می‏کنند، هنوز نقش خوبی بر جا ننهاده‏اند، پس تلاش می‏کنند و یا دست و پا می‏زنند تا شاید نقش خوبی به یادگار بگذارند اما امثال صفوت، با اطمینان کامل، در گوشه خلوت خویش روزگار می‏گذرانند تا فرشته مرگ بیاید.
روحش شاد و راهش جاودانه باد

۱۳۹۲ فروردین ۳۰, جمعه

سعدی افشار، بازیگر سرشناس نمایش های روحوضی درگذشت.


سعدالله رحمت خواه، معروف به سعدی افشار، بازیگر سرشناس نمایش های روحوضی، روز جمعه 30 فروردین ماه در پی بیماری ریوی در منزل شخصی‌اش درگذشت.
موضوعات مرتبط
·         تئاتر
سعدی افشار، بازمانده بازیگران نسل سیاه‌باز در نمایش های روحوضی در ایران بود و برای نخستین بار در سال 1330 به روی صحنه رفته بود. در ایران بیشتر مردم آقای افشار را با بازی در نقش سیاه در نمایش های سیاه بازی می شناسند.
آقای سعدی افشار متولد 1313 بود و و تا ششم ابتدایی درس خوانده بود. او با گرفتن نقشی کوچک در تئاتری از اسماعیل مهرتاش وارد تئاتر حرفه ای شد و با چندین سیاه‌باز معروف تئاترهای لاله زار از جمله مهدی مصری، حسین یوسفی، ذبیح الله ماهری و رضا عربزاده همکاری داشت. سعدی افشار با پایه گذاری یک گروه تئاتری، مدتها در سالن تئاتر نصر به هنرنمایی پرداخت. این سالن چند سال پیش تعطیل شد.
آقای سعدی افشار در سال 83 در گفت و گویی با بی بی سی در خصوص کاهش استقبال از تئاتر گفته بود: "اوائل انقلاب مردم می آمدند، بعد يواش يواش ... من نمی دانم چرا اينطور شد. تئاترها اينطور زمين خورد، شکست خورد، رفت رو هفت و هشت ده تا مشتری، جمعه ها مثلا چهل- پنجاه تا..."
او در سال های گذشته اجراهایی در خارج از ایران از جمله در تئاتر سولی در پاریس داشت و سبک منحصر به فردش در سیاه بازی او را به جایگاه شناخته شده ای در میان اهالی تئاتر در خارج از ایران رسانده بود.
بلورک و چشمه نوش (1345)، بیژن و منیژه (1350)، مسافرخانه (1365)، مبارک در ژاپن(1377) - سعدی هملت می شود (1383) و پینه‌دوز شهر ما (1383) از جمله سیاه بازی های سعدی افشار در سال های گذشته بوده است.

آخرین تئاتری که او در آن بازی کرد، «فیس‌پوک» در سینماتئاتر فردوسی در تهران بود

۱۳۹۱ بهمن ۹, دوشنبه

در گذشت استاد همایون خرم


 

همایون خرم، استاد شهیر موسیقی ایرانی، ساعتی پیش - شامگاه ۲۸ دی ۱۳۹۱ - در بیمارستان دی - تهران - به دلیل عوارض ناشی از بیماری سرطان درگذشت.

 

 هر چند بیماری مدت‌ها بود بر جان این مرد موسیقی ایران افتاده بود اما او تا آخرین روزهای حیاتش دست از ساز نکشید. سرانجام ساعتی پیش از جمع زمینی‌ها جدا شد.

همایون خرم به گواه شناسنامه متولد
۱۳۰۹ بوشهر بود؛ نوازنده‌ی نامدار ویولن، موسیقی‌دان و آهنگ‌ساز سرشناس موسیقی ایرانی که تا آخرین روز حیات عضو شورای عالی خانه موسیقی ایران ماند.

می‌گویند مادرش شیفته‌ی موسیقی اصیل ایرانی بوده و از بین مقام‌های موسیقی ایرانی، عاشق دستگاه همایون، برای همین نام کودکش را «همایون» گذاشته است.

همایون خرم از ۱۰ سالگی به مکتب استاد ابوالحسن صبا رفته و چند سال بعد، نوازنده‌ی نوجوان در سن ۱۴ سالگی، در رادیو به تنهایی برنامه اجرا می‌کرد. بعدها در بسیاری از برنامه‌های موسیقی رادیو، مخصوصا در برنامه‌ی معروف گل‌ها، به‌عنوان آهنگ‌ساز، سولیست ویولن و رهبر ارکستر آثار ارزشمندی عرضه کرد.

 

تو ای پری کجایی(سرگشته)، امشب در سر شوری دارم (غوغای ستارگان)، ساغرم شکست ای ساقی (طاقتم ده)، رسوای زمانه منم، آیا همه شما بیگناهید، اشک من هویدا شد، پیک سحری، بعد از تو هم در بستر غم می‌توان خفت، ساقی ببین، دل پریشانم زغم گرفته، آوای خسته دلان و ده ها آهنگ دیگر، از آثار ماندگار و به‌یادماندنی همایون خرم در کارآهنگ سازی است.

 

تحصیلات دانشگاهی‌ خرم در رشته مهندسی برق بود. پس از انقلاب، فعالیت‌های اجرایی همایون خرم دچار وقفه‌ای چندین ساله شد. اوقات او از آن پس، بیشتر صرف تدریس خصوصی ویولن و فعالیت‌های پژوهشی درباره موسیقی ایرانی شد.

 

خرم در عین تسلط در نوازندگی و بداهه نوازی، آهنگسازی خلاق و کم نظیر و در عین حال مسلط به ظرایف نظری و تئوریک موسیقی ایرانی بود و پژوهشگری با ارزش و محققی ممتاز به شمار می‌رفت.

برنامه‌های متعدد گلهای رنگارنگ، برنامه های موسیقی FM  رادیو، برنامه های بداهه نوازی در رادیو، تعدادی برنامه تک نوازان با همکاری هنرمندان دیگر به صورت همنوازی؛ همچنین همنوازی با هنرمندانی مانند زنده‌یادجواد معروفی، استاد جلیل شهناز، استاد فرهنگ شریف و زنده‌یاد منصور صارمی همراه با ضرب شادروان جهانگیر ملک و زنده‌یاد امیر ناصر افتتاح از جمله آثار اجرایی او به شمار می‌روند.

آثار موسیقی همایون خرم به صورت کاست و لوح فشرده (CD) شامل همنوازی با استادان جواد معروفی، جلیل شهناز و فرهنگ شریف منتشر شده استهمچنین ردیف اول چپ کوک (نوای مهر)؛ شامل آوازها، چهارمضراب ها، قطعات و تعدادی از آهنگ ها و  ردیف دوم راست کوک؛ شامل تعدادی از پیش درآمدها، چهارمضراب ها و رنگ ها از آثار مکتوب اوست.

 
همایون خرم دارای درجه ۱ هنری (معادل مدرک دکترا) از شورای ارزشیابی هنرمندان کشور هم بود

سایت تکمضراب خاموشی این مرد موسیقی را به اهالی علم، ادب و هنر تسلیت می‌گوید